هلیاو اولین باغ وحش
نی نی تو دلی من . خوشگل مامان . دیروز3 تایی رفتیم باغ وحش .
خدا اون روزو نیاره که منو بابا داود بخواهیم یه گردش خوب و جالبو برنامه ریزی کنیم . مطمئن باش که چییییییییی؟ گند می زنیم .
از صبح دو تایی پاشدیم و و عقلامونو ریختیم رو هم که یه جای جدید بریم . اخرم تصمیم گرفتیم بریم باغ وحش .
واقعا که چقدر به درد نخور بود . کثیف بو گندو دل گیر . باید 4000 تومن هم بهم میدادن که انقدر حالمو بد کردن .
جالبیش اینجاست که به اسم تو رفتیم به کام وامونده خودمون . تو که حالیت نمیشد حیوونن ؟ آدمن؟حشره ان؟چه جونورین ؟
ولی بابای دل خجسته ات هی می گفت هلیا بابا این گرگه این خرگوشه این خرسه ببین بابا جون .
تو
بابات
من
عکسامون تو یه روز باغ وحشی
اینم یه عکس 3 نفریی
از حیون های زیادی عکس گرفتیم ولی این یکی خیلی بچه پرو بود صاف زل زده بود به دوربین .جذب نگاهش شدم
موندم چشم این دوتا چیو گرفته ؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟