هلیاهلیا، تا این لحظه: 11 سال و 8 روز سن داره

هلیا خورشید زندگی مامان و بابا

یکی سالگی عشقم

1393/3/17 20:18
نویسنده : هانی بقانام
318 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از تمام تدارکات و همه بدو بدو ها و طراحی تم که خودم انجام دادم و غذاها و لباس و هزار چیز دیگه روز تولدت رسید که البته ما 5 اردیبهشت گرفتیم که روز پنج شنبه که مهمونا برا  رفت امد راحتر باشن . حدود 40 نفر دعوت بودن . ولی اکثرا فامیلای درجه یک و دوستا صمیمی مون بودن .همه چی تقریبا همون جوری بود که می خواستم جز چند تا چیز که طبیعتا این چیزا تو هر برنامه ای پیش میاد . خاله ها و مامن بزرگت و بابا داودت و حتی بابا علیت حسابی زحمت کشیدن و تو وقتی بزرگ شدی باید حسابی تو براشون جبران کنی عشقم .

شانس بد من تو که خودت جمیله مجلسی اون روز از صبحش حسابی بد اخلاق و خواب الود بودی و پوست منو تو ارایشگاه کندی تا اماده شدم . مهمونا همه سر ساعت 7 اومدن جز یه عده که همیشه همه جا دیر میرن . خنده

و همین باعث شد همه برنامه هامون سر ساعتی که پیش بینی کرده بودیم انجام نشه و به نیمه ها شب کشیده شد . خلاصه که تا موزیک بلند شد توام یخ ات باز شدو رفتی وسط و حسابی قر دادی . البته اینم بگم که از صبحش شروع کردی نم نمک راه رفتن . ولی هم رو زمین ایستاده می رقصیدی و هم تو بغل ها .

اینم عکسایی از تم تولدت

 

 

 

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)