زندگی چهار شنبه بازاری من
هلی حسابی توله شده و یه دقیقه هم رو زمین بند نمیشه . منم کارام شروع شده و حسابی دارم خل میشم . ساکمم بستم که با اولین اتوبوس برم دیونه خونه عضو دائمی شم . دست تو هر سوراخی میکنه و همه چی همچنان اول از همه به دهنش میرسه . تمام پایه مبلا زخمو زیلی . سینما خانواده کج و شکسته . روزی یه چیز می شکونه . تمام این هیزم سفالی های تو شومینه شکسته و خورد خاک شیر شده . عین لاک پشتی که از تخم در میاد راهی دریا میشه به طور غریضی . هلیا وقتی از خواب بیدار میشه راهی شومینه میشه . نمیدونم چه خیری اون تو دیده که گمش کنی اون تو پیداش می کنی . عاشق اینه که بره شیشه های ادویه تو کابینت و بریزه بیرون و الخصوص تو اون ناحیه از این جا قاشقی ایستاده های کنار...
نویسنده :
هانی بقانام
16:43